با اختلال­های رفتاری کودکان و نوجوانان چگونه برخورد کنیم؟
 
یار دبستانی ها
درمان نشانه­های اختلالات رفتاری به تنهایی کاری به ثمر و بیهوده است. باید علل را جست­و­جو کرد و سپس در مورد تغییر محیط ناسالم تلاش نمود.
بررسی­های علمی نشان می­دهند متداول­ترین مشکلات رفتاری که در کودکان و نوجوانان سنین دبستانی بیش­تر مشاهده می­شود، عبارت­اند از: ترس، دروغ­گویی، دزدی­های کوچک، ناخن جویدن، کمرویی، خشم و پرخاشگری، زودرنجی، تیک، اشکال در تمرکز حواس، نگرانی، افسردگی، اضطراب، مخالفت جویی و ...
ترس
ترس، واکنشی طبیعی، لازم، مبهم، مفید و با ارزش است. به شرط آن که به طور کامل کنترل و به طور منطقی و عملی تعبیر شود. ترس باعث می­شود که شخص در مواجه شدن با مشکلات احتیاط به خرج دهد. به نظر وانسون، که پیرو مکتب اصالت رفتاراست، ترس یکی از غریزه یا انگیزه­ای است که انسان با آن به دنیا می­آید و دو غریزة دیگر محبت و خشم است. ترس، معمولاً با تغییرات فیزیولوژیکی مانند دل درد، سردرد، استفراغ، طپش قلب، خشکی دهان و پریدگی رنگ، به تناسب وضعیت کودک و میزان و شدت ترس، همراه است.
نوع و میزان ترس کودک از پدیده­های مختلف به عواملی چون: سن، جنس، تجارب گذشته، میزان رشد ذهنی، ارزش­های اجتماعی و فرهنگی که کودک از والدین و همسالان خود آموخته است و میزان و درجة امنیت کودک بستگی دارد. شدت ترس در سه سالگی و یازده سالگی به اوج خود می­رسد. تحقیقات نشان می­دهد که در حدود سن مدرسه رفتن، یک کاهش معین و هماهنگ در میزان و شدت ترس به وجود می­آید و ترس­های این گروه از کودکان بیش­تر در محدودة تخیلات ماورای طبیعت، مخلوقات تصوری همراه با تاریکی، مرگ و مجروح شدن، رعد و برق و طوفان یا شخصیت­های فیلم­های تلوزیونی یا سینمایی است.
به طور کل ترس­ها و اضطراب­های عمدة کودکان در سنین مختلف ناشی از یادگیری و بر اساس «شرطی شدن عامل» است. بدین معنا که اگر کودک تجاربی ترسناک و ناموفق از شی ء یا مکان یا شخصی داشته باشد، در آینده نیز از آن­ها خواهد ترسید.
معلم یا والدین باید برای کمک به کودکان در غلبه بر ترس، از شیوه­های مختلف استفاده کنند، برای مثال کودکی که از معلم یا امتحانات می­ترسد، به تجارب موفقیت­آمیز در امتحانات و در برخورد با معلمان نیاز  دارد.
ترس از مدرسه
یکی از ترس­های خاص کودکان، ترس از مدرسه است که در حقیقت امتناع از رفتن به مدرسه است. پافشاری و اصرار والدین می­تواند باعث پدیدآیی علائم عدم تعادل روانی و اختلال­های جسمانی در کودکان شود. علت این اختلال ممکن است مربوط به ایجاد اشکال در تطابق کودک با مدرسه، معلمان یا هم­شاگردی­ها باشد یا از اختلال­های جسمانی مانند لکنت یا ضعف شنوایی و مانند آن ناشی شود یا این که علت اصلی خودداری کودک از جدا شدن از مادر، وابستگی شدید به مادر یا نگرانی برای مادر و غیره باشد. فرستادن مادر همراه کودک به مدرسه ممکن است در مراحل ابتدایی به کاهش مشکل کمک کند، مشروط بر آن که کم­کم از توقف مادر در مدرسه کاسته شود تا کودک با مدرسه خود را سازش دهد.
دروغ­گویی
به طور کلی رفتاری که در یک مقطع سنی طبیعی و بهنجار به نظر می­رسد، در مقاطع دیگر طبیعی و بهنجار نخواهد بود. برای مثال کودک دو ساله درکی صحیح از اهمیت راستی و درستی ندارد، لیکن همین کودک در سن ده سالگی باید تفاوت بین راست و دروغ را درک کند. برای کودک 5 یا 6 ساله طبیعی است که در افکار رؤیایی و تخیلی غوطه­ور شود و داستان­های بلند و طولانی تعریف کند، اما در واقع قصد فریب دادن کسی را ندارد. الگوهای ارائه شده توسط والدین بسیار اهمیت دارد، مثلاً اگر آن­ها برای فریب دادن دروغ بگویند، بسیار غیرمنطقی است که از کودک انتظار راست­گویی و درستکاری داشته باشند. باید توجه داشت که دروغ­گویی کودک بدون دلیل نیست و ریشة آن را باید عمدتا در خانه و بعد در مدرسه جست­و­جو کرد. با این­حال این کودک بی­پناه است که در نقش معلول، تنبیه­های مختلف را دریافت می­کند. باید علت را یافت و به رفع علت پرداخت.
روان­شناسان دروغ­های کودکان را به هفت دستة زیر تقسیم می­کنند:
1) دروغی که کودک برای جلب توجه دیگران می­گوید.
2) دروغ ناشی از ترس و انضباط شدید یا تنبیه بدنی.
3) دروغ ناشی از ناتوانی کودک در گزارش دقیق جزئیات.
4) دروغ ناشی از خشم و نفرت و به منظور انتقام از دیگران.
5) دروغ حساب شده برای گول زدن دیگران برای رسیدن به خواست شخصی.
6) دروغ بازی که با آن کودک حوادث تخیلی را به دیگران می­باوراند.
7) دروغ وفادارنه به منظور حفظ و مراقبت از یک دوست.
اگر در اوان کودکی با دروغ­گویی کودک برخورد منطقی نشود، او ازکار خود هیچ­گونه احساس ناراحتی یا گناه نمی­کند. باید با بزرگ­تر شدن کودک او را کمک کرد تا به تدریج خود از عواقب نامطبوع دروغ­گویی ناراحت شود و کنترل به وسیلة مجازات و تنبیه جای خود را به کنترل به وسیلة وجدان فردی بدهد.
دزدی­های کوچک
هیچ­گاه کودک دو ساله­ای را که بدون اجازه، اسباب­بازی خواهر یا برادرش را بردارد، متهم به دزدی نمی­کنند. اما همین کودک اگر در ده سالگی به وسایل دوستش در مدرسه بدون اجازة او دست درازی کند، به درد سر می­افتد.
شنیدن این که کودک فقط در خانه دزدی می­کند و اغلب هم فقط از مادر، بسیار متداول است. به طور معمول، علت این عمل روابط ناسالم مادر با فرزند و بر عکس است. این­گونه دزدی ممکن است عکس­العمل پرخاشگرانه­ای علیه مادر باشد. اما دزدی کودک در مدرسه احتمالا به دلیل تأثیر گروه همسالان کودک است. بنابراین برای دزدی­های کودک و نوجوان همیشه علت و انگیزه­ای وجود دارد و ما به عنوان والدین یا مربیان باید تلاش کنیم تا بیابیم کدام نیازهای کودک با این نوع رفتار برآورده می­شود. به عبارت دیگر، درمان و کمک به کودکی که دزدی می کند بستگی تام به شناخت انگیزه های او در این رفتار دارد. تهمت زدن به او و اعتراف گرفتن از او در نزد دیگران، بسیار غیرعقلانه و ناصحیح است.
ناخن جویدن
در یک تحقیق گسترده در انگلستان و آمریکا نشان داده شده است که بیش از نیمی از کودکان مدرسه­ای ناخن خود را می­جوند. جویدن ناخن در گروهی از بزرگ­سالان نیز دیده می­شود. افراد معمولا در حالت تنش و ناراحتی به این عمل دست می­زنند، البته عامل تقلید را نیز نباید از نظر دور داشت. در صورت بروز احساس ناراحتی، ناخن جویدن تشدید می­شود. ناخن کندن نیز عادت مشابهی است که دارای همان اثر و ظاهر است. به طور معمول، کودکانی که ناخن می­جوند، به خصوص آن­ها که دارای نشانه­های دیگر عصبی نیز هستند، نسبت به کودکانی که این عادت را ندارند، از نظر درسی و کار مدرسه­ای ناموفق­ترند.
بر طرف کردن علل نا امنی در کودک در رفع این حالت مؤثر است. متأسفانه نگرش­های منفی­گونه و تردید­آمیز والدین و شیوه­های برخورد آنان با ناخن جویدن کودکان، غالبا آسیب­زاست و موجب تداوم بیش­تر آن می­شود.
کمرویی
از نظر روان­شناسان و متخصصان بهداشت روانی، کمرویی و انزواطلبی یکی از مشکلات جدی کودکان است. کمرویی شدید مشکلی عادی و در عین حال، ویژگی شخصیتی پردردسری است. بخشی از این ویژگی، ارثی و بخش عمدة آن محیطی است. کمرویی برای کودک 12 ماهه­ای که خود را پشت دامان مادرش مخفی می­کند یا پسر بچة 3 ساله­ای که از بودن با کودکان دیگر خجالت می­کشد، بسیار طبیعی است.
کودکان شدیدا کمرو و معمولا دارای پدر یا مادر کمرو و خجالتی­اند. به همین دلیل فرصت­ها و روابط کمتری احتمالا برای ملاقات و معاشرت با دیگران داشته­اند. در تمام موارد، هرگز نباید کودک را به خاطر کمرویی تمسخر یا تنبیه کرد.
مهم­ترین تلاش­ها در این زمینه کوشش­های معلمان است تا با درگیر کردن این دانش­آموزان در فعالیت­های اجتماعی هرچه بیش­تر در مدرسه، در اجتماعی کردن آنان توفیق یابند. تجارب موفقیت­آمیز در یک فعالیت گروهی برای این­گونه کودکان می­تواند آغاز بسیار خوبی باشد.
پرخاشگری و خشونت
همة کودکان طبیعی به مناسبت­ها و در موقعیت­های مختلف از خود خشم و غیظ ابراز می­کنند و به رفتار پرخاشگرانه و ستیزه جویانه دست می­زنند و انتظار دارند که مطابق میلشان عمل شود. اکثر آنان همراه با رشد سنی و عقلی خود از این رفتارهای نامطلوب رهایی می­یابند. این بهبود بستگی به شخصیت و وضعیت ارثی، محیط خانوادگی، مدرسه­ای و اجتماعی و میزان رشد هوش کودک دارد.
غیظ و خشم در کودک ممکن است به علت بی­حوصلگی، محدودیت­های شدید در خانه یا مدرسه، نبودن فضای کافی برای تحریک و بازی، وجود مشکلات در یادگیری مهارت­های جدید، احساس ناامنی، مراقبت­های بیش از حد و الگوهای غلط ارائه شده به وسیلة پدر و مادر یا معلم باشد. برخی از کودکان و بزرگ­سالان هنگام گرسنگی بدخلق و کژخو می­شوند. این حالت معلول پایین آمدن میزان قند و گلوکز خون است.
صاحب­نظران معتقدند که پرخاشگری ممکن است از ناکامی­های بنیادی ناشی شود یا به علت وجود مدل­های پرخاشگرانه در محیط کودک به وجود آید. به طور معمول، نوجوانان پرخاشگر، والدین پرخاشگر دارند. تحقیقات نشان می­دهد پرخاشگری در خانواده­هایی که سختگیرترند و تنبیه بدنی را در تربیت کودک ضروری می­دانند، بیش­تر دیده می­شود. پرخاشگری در زمان خستگی کودک یا قبل از غذا خوردن یا خوابیدن شدیدتر می­گردد. کودکان نسبت به همسالانی که می­شناسند و در حضور بزرگ­سالانی که به توجه و حمایت آنان نیاز دارند، رفتار پرخاشگرانة بیش­تری از خود نشان می­دهند.
رفتارهای قهرآمیز و پرخاشگرانة والدین در خانه یا معلم و مدیر در کلاس درس و مدرسه یا مشاهدة پرخاشگری از طریق تلوزیون یا رسانه­های گروهی، همه و همه مدل­های خوبی برای کودکان و نوجوانان به شمار می­آیند. برای مقابله با پرخاشگری به عنوان یک رفتار اکتسابی، باید به علل اصلی پرخاشگری وقوف یافت و در رفع یا کاهش آن علل تلاش کرد.
زود رنجی
زودرنجی و حساسیت زیاد کودک یا نوجوان نسبت به تأیید یا تکذیب اجتماعی، از مشکلات مبتلا به دانش­آموزان دبستانی است که معمولا از آغاز مدرسه تا سن بلوغ در آنان مشاهده می­شود. زودرنجی در پسران، در سن یازده سالگی و در دختران، در سن بلوغ به اوج خود می­رسد. تا زمانی که کودک بتواند از این طرح در مواجهه با موقعیت­های مختلف ناخوشایند، به منظور برآوردن خواست­های خویش استفاده کند، زودرنجی هم­چنان باقی می­ماند؛ به همین دلیل از ­آن­جا که آنان اغلب از این شگرد خودآگاهی دارند، از حساسیت و زودرنجی خود بیش­تر در خانه و نزد پدر و مادر یا خواهر و برادر خویش استفاده می­کنند تا در محیط­های ناآشنا و جدید.
برای مقابله با زودرنجی کودکان که عمدتاً به خاطر پذیرش اجتماعی است، باید به آنان کمک کرد تا مهارت­های مطلوب را که موجب پذیرش اجتماعی هر چه بیش­تر است، در خود بپرورند.
تیک یا جهش عضلانی
تیک که به آن انقباض با اسپاسم عادتی نیز می­گویند عبارت است از حرکات ناگهانی، سریع، غیرارادی، متناوب و تکراری که شبیه تکان خوردن یک عضله است. این عادت که در سن 7 سالگی به اوج خود می­رسد، شامل بر هم زدن پلک­های چشم، انقباض و کشش­های صورت، کشیدن صورت، تکان دادن شانه­ها، با صدا بینی را بالا کشیدن، سرفه کردن، دغدغد کردن با زبان یا حرکات پیچیده­تر دیگر است. پدران بیش از مادران نسبت به تیک حساسیت نشان می­دهند و اغلب والدین بر سر کودک داد می­زنند و او را سرزنش می­کنند یا مورد تمسخر قرار می­دهند.
بدون تردید این حرکات بدون علت و انگیزه نیست و هرگز در کودکان شاد، متعادل و موفق دیده نمی­شود. علت پدید آمدن تیک­ها مشخصی نیست و در بعضی خانواده­ها بیش­تر دیده می­شود (حدود یک سوم خانواده­ها)، چون در این خانواده­ها غالباً درگیری­ها و بیمارهای هیجانی و روانی زیاد است. با این حال گفته می­شود ناامنی و نگرانی یکی از عوامل ایجاد آن است. اکثر این نوع کودکان نشانه­های عصبی دیگری نیز دارند، مانند ترس، بی­قراری، عصبانیت، ناخن جویدن، اختلال در خواب و غیره. درمان تیک آسان نیست و نکتة مهم درمان کودک است و نه درمان تیک. بهبود بخشیدن به وضع کودک در خانه یا مدرسه که در آن جا تیک به وجود آمده است، رفع مشکلات درسی و تطبیق با مدرسه، مخصوصاً اگر تیک در سنین دبستانی و به علت مسائل درسی پیش آمده باشد، گامی مهم در درمان تیک محسوب می­شود.
اشکال تمرکز حواس
یکی از متداول­ترین علل اشکال در تمرکز حواس، هوش پایین است. ولی به هیچ روی تنها علت نیست. کمی تمرکز حواس می­تواند به احساس ناامنی، بی­حوصلگی، و نداشتن انگیزه ارتباط داشته باشد. ممکن است کودک به یک موضوع درسی بی علاقه باشد و برای درس دیگر قابلیت و توانایی لازم و انگیزه­های مناسب آن را دارد، علاقه­مندی از خود نشان بدهد. هم­چنین پرجنب و جوشی و بیش فعالی نیز با میدان توجه کوتاه و اشکال در تمرکز حواس می­تواند همراه باشد. اشکالات فیزیولوژیکی و بهداشتی در ساختمان اندام­های حسی نیز توان فعالیت این اندام­ها را کاهش داده، اغلب موجبات خستگی زودرس و عدم تمرکز حواس را فراهم می­آورد. آگاهی از علت می­تواند مربیان و معلمان را در کاهش این مشکل یاری دهد.
نگرانی
نگرانی، واکنشی است طبیعی و لازم برای یادگیری و رشد شخصیت. هنگامی نگرانی حالت مرضی پیدا می­کند که از حد طبیعی بگذرد و با شدتی نابهنجار، تعادل روانی فرد را بر هم زند. در دختران بیش از پسران دیده می­شود. گفته می­شود که تقریباً همیشه مادر نگران، دختر نگران، و پدر نگران، پسر نگران تربیت می­کند. نگرانی معمولاً با ترس همراه است. نگرانی بیمار­گونه، شکل تخیّلی ترس و معمولا معلول افکار واهی است و نه واقعیت. در سال­های مدرسه، نگرانی درباره، تکالیف و کار درسی و امتحانات در بین دانش­آموزان بسیار رایج است. نگرانی­ها معمولا معلول اغراق و بزرگ کردن آن چیزی است که احتمال وقوع دارد. نگرانی­های درسی و مدرسه­ای با بزرگ­تر شدن دانش­آموزان شدت می­­یابد و معمولا شامل نمره کم گرفتن، تحقیر شدن و سرزنش و تنبیه به وسیلة معلم، عقب ماندن از بچه­های دیگر، به ویژه دوستان، رد شدن در امتحانات، دیر رسیدن به مدرسه و غیره است.
برای مطالعه بیش­تر به کتاب «سه گفتار دربارة راهنمایی و تربیت فرزندان، تألیف دکتر شکوه نوابی­نژاد، از انتشارات انجمن اولیا و مربیان مراجعه فرمایید.
 
دکتر شکوه نوایی نژاد
منبع: مجله پیوند، شماره 369
 

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: